به گزارش نماینده، «شبی در کهکشان ها» خود یک رسانه است. رسانهای کارا و قوی و متفاوت از آنچه تاکنون دیدهایم و شنیدهایم که میتواند در کوتاهترین زمان، عمیقترین پیام را در عمق جان مخاطبان خود بنشاند.
عنوان و نامی که بتوان بر روی این سبک کار گذاشت شاید دشوار باشد، چرا که در عین منحصر به فرد بودن تلفیقی از تکنیکها و ابزارها و روشهای مختلف است که هر کدام نام و عنوان خود را دارد. اما بر این ترکیب و هم افزایی که با خلاقیت و دقت صورت گرفته واقعاً چه نامی را میتوان نهاد؟
عنوانی که من برگزیدم تا در ادامه بتوان سهلتر به این رخداد و منظومه اشاره کرد: "برنامه ترکیبی" است. برنامه ترکیبی چه میکند و در آن چه اتفاقی میافتد؟
برنامه ترکیبی منظومهای است که در آن براساس سناریویی مشخص و توسط گروه های کاردان و در فرایندی تشکیلاتی، ابزارها و روشهای مختلف هنری از جمله: موسیقی، نور، دکور، نمایش، جلوههای ویژه در کنار یکدیگر قرار میگیرند تا پیامی از پیش تعیین شده را به شکلی واقعی و عینی بر مخاطبین حاضر عرضه بنمایند.
تحلیل مقایسهای بین این روش با دیگر رسانههای هم ردیف خود مانند: رادیو، تلویزیون، سینما، نمایش و حتی دیگر رسانههای تأثیرگذار اما متفاوت مانند: کتاب، مطبوعات، اینترنت، بیلبورد شهری، پیام کوتاه و ... ما را متوجه برتری قابل توجه برنامه ترکیبی میکند.
در این سبک از برنامه، مخاطب در محاصره است، محاصره نمادها، المانها، محاصرهی بازخوانی زندگی و تاریخ واقعی خود، از خلقت آدم علیهالسلام تا امروز و فردا مخاطب در محاصره پیامهاست.
این پیامها در اندازههای واقعی و حقیقی خود در شکلی باورپذیر رخ مینمایند. دکورها به لحاظ رنگ و شکل و اندازه، جنگها به لحاظ تجهیزات و لباس و مواد منفجره و ادوات نظامی، حضور شیطان در تمام ادوار تاریخ و به لحاظ نشان دادن وسوسههایش...، همه و همه به گونهای باورپذیرند.
نورپردازی در صحنهها از فرط واقعی بودن به چشم نمیآیند!
رعایت ظرافتها در جایجای کار باز هم فضا را واقعی میکند. ظرافتهایی که شاید در نگاه اول و دوم به چشم نیایند! بازیهای هنروران، انتخاب نامهای مغازهها و دیوار نوشتهها در دکور شهر، بازسازی صحنههای جنگ و عملیات، از این جملهاند.
"برنامه ترکیبی" از اصل غافلگیری استفاده تمام میبرد. اجرا در شب و در فضایی که بواسطه نورپردازی بتواند آنچه را که قرار است مخاطب ببیند و هدایت و مدیریت نماید. مخاطب هم میداند و هم نمیداند که قرار است چه اتفاقی بیافتد! میداند که به فضائی دعوت شده که قرار است چیزی را به او نشان بدهند و این مقدمهای برای تأثیرپذیری است، اما به هیچوجه نمیداند که قرار است در میدان سناریوئی عظیم از اتفاقات غیرقابل پیشبینی و پیدرپی قرار بگیرد.
در "برنامه ترکیبی" از روش "القاء" استفاده میشود و این یکی از وجوه متمایز آن با فیلم است. القاء چیزی است فراتر از دیدن و شنیدن و گفتن و نشان دادن. حضوری بودن و ارتباط رودررو و چهره به چهره و به میدان آمدن مفاهیم متافیزیکی مقولهای است که به تعبیری مغز و مخ برنامه ترکیبی در شکل دینی آن است.
بوجود آمدن حسها و القائات خاص بوسیله بازسازی واقعیات تنها و تنها در این سبک از کار بدست میآید. به خصوص آنجا که مخاطب را از عمق هیاهو و گرمای کاذب شهر و مدرنیته درآورده و در آغوش بیغل و غش طبیعت و کوه میآورد. گرچه استفاده از حجم عظیمی از تکنولوژی به هم پیچیده در برنامه، خود مسألهای قابل تأمل است، اما تلاش شده تا با روشهای خاصی از این ابزار بدرستی کاربری لازم اخذ شود. نکتهی دیگر قابل توجه، به میدان آمدن شاه کلیدهای قلبی و فطری مخاطب است.
فعال شدن انرژی عظیم یاد و ذکر شهسواران آفرینش به خودی خود و حتی هنگامی که نامهای مبارکشان بیان میشوند، زمینهساز و بوجود آورنده انقلابهای درونی در شیفتگان و ارادتمندان آن بزرگواران میشود. حال تصور کنید که مخاطب «شبی در کهکشان ها» با پیشینهای که از تعزیه و شبیهخوانی داشته و با ذخیره ارادت و معرفتی که به ساحت مقدس آن ابرمردان دارد، خود شاهد صحنههایی از تاریخ آنان باشد، صحنههایی که هر کدام اوج قله احساسات و شور و حماسه و مظلومیت اهل بیت علیهم السلام است.
اینها را اضافه کنید به قدرتی دیگر در برنامه ترکیبی، آنجا که با تدبیر از روشها و ابزارهای مختلف در فعال نمودن همه حواس انسان استفاده میشود. بوی اسپند و باروت و خاک و حس کردن قدرت موج انفجارات، درگیر شدن عقل و عشق در پردههای نمایشی، همه و همه فضایی متفاوت و اثرپذیر را ایجاد میکند. برنامه ترکیبی، هنری مفهومی است. خود مخاطب است که با دیدن و لمس اتفاقات و صحنههای تاریخی در پی کشف نخ تسبیح و حلقه واسط بین آنچه دیده و شنیده و درک و فهم آن برمیآید.
این اتفاق حتی امکان دارد تا ماهها و سالها بعد از آن "شبی در کهکشان ها" اتفاق بیافتد. در واقع مخاطب است که با مرور صحنهها و نتیجهگیری از آن، کلمات پایانی و نقطه آخر جمله را میگذارد و بدینسان به یک کشف میرسد. کشفی که چون بدست خود فرد اتفاق افتاده تا عمق جانش مینشیند و او را به خود آگاهی میرساند.
خودآگاهی مقدمه مرگ آگاهی است و انسان مرگ آگاه در مسیر خلیفه الهی قرار دارد و آنجاست که نه تنها حیلهها و نیرنگ و افسون شرق و غرب بر او اثر ندارد، بلکه خود اوست که اطرافیان و جامعهاش را رنگ میبخشد.
"کار ویژه" شبی در کهکشان ها و استفاده از ابزار و روش برنامه ترکیبی، چنین است که تاکنون ترسیم شد و این همه ناظر بر اتفاقات و حوادث و البته تأثیرات آن بود. اما آنچه کارکرد این ابزار است در یک کلام خلاصه میشود و آن: انتقال پیام است در نهایت تأثیر و این غایت همه تلاشهای بشر و استفاده وی از تمام علوم و فنون انسانشناسانه و بکارگیری ابزار و تکنولوژی بوده است. حال اینکه چرا از این روش آنگونه که باید استفاده نمیشود و متولیان و مسئولین امر هنوز به کشف این مهم نائل نشدهاند! داستانی دیگر دارد.
منبع:مشرق
نظر شما